این شرایط فقط محدود به 17کشور عضو حوزه یورو نیست و خواهناخواه کشورهای دیگر اتحادیه اروپا را نیز دربرمیگیرد. 10سال پیش زمانیکه کشورهای آلمان، فرانسه، بلژیک، اتریش، اسپانیا، پرتغال، یونان، ایتالیا، ایرلند، لوکزامبورگ، هلند و فنلاند یورو را بهعنوان پول مشترک جایگزین پول ملی خود ساختند تصور نمیکردند که پس از گذشت یک دهه با بحران عمیقی مواجه شوند که هزینه برونرفت از آن، بسیار سنگین و سخت باشد. به اعتقاد کارشناسان اقتصادی، یورو در آستانه 10سالگی جذابیت و زیبایی خود را از دست داده و خیلی زود بیمار و فرتوت شده است.
کشورهایی که در طول 10سال گذشته به سختی و با امید وارد حوزه یورو شدند، این روزها از تلاش خود برای عضویت پشیمان هستند و کشورهایی که در آستانه عضویت بودند دست نگه داشته و بدون اینکه بخواهند مسئولیتی در قبال برونرفت از این بحران بپذیرند، منتظر تحولات آینده هستند. از سوی دیگر کشورهایی مثل آلمان و فرانسه که بانی پول مشترک هستند با تعصب و حساسیت زیاد بهدنبال ماندگاری و تقویت یورو هستند و حفظ آن را بهعنوان تداوم حیات اتحادیه اروپایی قلمداد میکنند و بازگشت از آن را یک شکست بزرگ میبینند که آثار آن محدود به حوزه اقتصادی نخواهد بود و پیامدهای سنگین اجتماعی و سیاسی را در برخواهد داشت.
مسئلهای که چندان برای انگلیسیها مهم تلقی نمیشود و حاکمان لندن همچنان از پذیرش مسئولیت در قبال مسائل و مشکلات اتحادیه شانه خالی میکنند و موضوع را در چارچوب رقابتهای سنتی خود با فرانسه و آلمان تفسیر میکنند.
اما با وجود مجادلات بزرگ در حوزه سیاسی میان رهبران اروپایی، تلاشهای موازی برای حل مسئله در 2سطح بنگاهها و فعالان اقتصادی از یکسو و محافل علمی و کارشناسی از سوی دیگر بالاگرفته است. هر اتفاقی که برای یورو در آینده بیفتد تأثیر مستقیمی بر عملکرد بنگاههای اقتصادی فعال در اروپا و غیراروپا دارد. بنابراین فعالان اقتصادی چارهای جز همراهی و هماهنگی با تصمیمات اتخاذی برای نجات یورو ندارند؛ چرا که ماندگاری یورو برای آنها در اولویت است. از طرفی، محافل کارشناسی بهطور جدی درصدد تحلیل وضعیت یورو و یافتن راهکاری برای نجات آن هستند.
آنچه این تلاش را تقویت میکند وجود مبانی نظری و تئوریک قدرتمندی است که قدمت 50ساله دارد. این مسئله عمده کارشناسان اقتصادی را نسبت به حل بحران امیدوار ساختهاست. این امیدواری تا جایی گسترده شده که خوشبینان از شکلگیری تئوریهای جدید در حوزه اقتصادی سخن میگویند چرا که معتقدند از درون بحرانهاست که تفکرات و نظریات جدید ظهور پیدا میکند و این را یک گام به جلو در عرصه اقتصادی تحلیل میکنند.
بههرحال سال 2012 سال مهم و سرنوشتساز برای یورو و اعضای آن به حساب میآید. آیا یورو قربانی پیشبینیهای شایع سال2012 خواهد شد یا اینکه همه این شایعات را پشت سرگذاشته و با قدرت بیشتر به حیات خود ادامه خواهد داد؟ این بستگی به رفتار اعضای یورو و میزان تحمل سختیها و ریاضتهای اقتصادی آنها دارد. آیا الزامات نظام سرمایهداری و بازیگران آن میتوانند احیاگر یورو در سال سرنوشت باشند؟